| تاریخ ارسال: 1404/2/20 |
از انتقال این مطلب به کودکان و نوجوانان دارای معلولیت خودداری کنید
به بهانه ۸ مه روز پیروزی جنگ جهانی دوم ؛
یادگارهای خاموش از زخمهایی التیام نیافته
به بهانه ۸ مه روز پیروزی جنگ جهانی دوم ؛
یادگارهای خاموش از زخمهایی التیام نیافته
محمدرضا دشتی | اردیبهشت ۱۴۰۴

همچون چند ماه گذشته، عصر این جمعه هم آماده شدم تا به دیدار آقای پویش، یکی از مجموعهداران حرفهای تمبر بروم. محل قرار همیشگیمان، خانه فرهنگ «رایا» ست؛ جایی در انتهای کوچه خسرو، از خیابان ویلا. البته هنوز نمیدانم در نامگذاری این کوچه، کدام خسروِ ما ایرانیان مد نظر بوده: خسرو آواز، خسرو گلسرخی، خسرو شیرین یا خسروِ فرهادمان؟
با اینکه در هفتههای گذشته بارها به این خانه فرهنگی رفته ام، اما همچنان حس غریبی نسبت به آن دارم. حسی که ریشهاش را نمیشناسم؛ شاید بازماندهی خاطراتی دور باشد که در کوچه پس کوچههای ذهن خستهام پرسه می زند.
خانه رایا، با حیاط و حوض کوچک خود، چیزی از صفای خانههای قدیمیمان کم ندارد. در آن خبری از نردههای فلزی سرد و بیروح خانههای امروزی نیست. پلههایش را دیوارههایی از آجر و گچ به طبقه بالا میرسانند؛ گویی بخشی از گذشته من، آرام و بیصدا، هنوز در گوشهای از این خانه زندگی میکند.
کاش... مثل تمام ایکاشهای بیانتهایمان! میشد خانههای قدیمیمان را، با آن حوضهای آبی و فوارههای بازیگوش، با پنجرههای چوبی و شیشههای رنگین، با بوی خاک و نم باران، با زمزمهی لالایی مادرهایمان همه را در تمبرهایی کوچک چاپ می کردیم؛ آن وقت، هر نامهای که میفرستادیم، قصهای از اصالت و هویت ما را با خود به همراه میبرد و یادمان میماند که از چه تبار گرانسنگی برخاستهایم. کاش... و ایکاش...
وقتی به خانه فرهنگ «رایا» وارد میشوم، دو پلهی کوتاه، نخستین مانع میان من و آلبومهای تمبر آقای پویشاند. مانعی آشنا و درعینحال آزاردهنده. از این موانع کهنه و روزمره میگذرم. راهروی ورودی را بیدرنگ پشت سر میگذارم و به سمت اتاقی در سمت راست، اندکی جلوتر از پلهها و پس از پیشخوان متصدیان؛ جایی که انگار دری به سوی تاریخ یکصد سالهی ایران و جهان گشوده میشود.
در اتاق تمبرهای آقای پویش، طبق معمول، جمع گرم و صمیمی دوستداران تمبر برقرار است. چهرهی یکی دو نفرشان برایم آشناست، پیشتر هم دیدهامشان؛ همانها که در سکوتی پرمعنا، با ذوقی سرشار ورقهای تاریخ را از لابه لای آلبومها ورق میزنند...
سلام و احوالپرسی میکنم و با مهربانی یکی از تمبر دوستان، بر صندلی نزدیک میز آقای پویش مینشینم و عصاهایم را آرام کنار صندلی به دیوار تکیه میدهم.
لحظهی دلنشین دیدن آلبومهای تمبر آغاز میشود. ورق به ورق، ردیفهای منظم تمبر از مقابل چشمانم رژه میروند؛ سربازان پیادهنظام، سوارهنظام، هواپیماهای کلاسیک و مدرن، تمبرهای سازمان ملل و شیتهای تمبر ملکه بریتانیا، تاجگذاری شاه تا بلوکهای تمبر جمهوری همگی میگذرند و میروند، میروند و میگذرند تا آخرین سنگر.
ناگهان سرم را از روی آلبوم برمیدارم، چشمانم برق میزند. باورم نمیشود به این زودی موفق شدهام تمبر کشیش فون را پیدا کنم؛ همان چهرهی مهربان و ناشناخته که دیدار ناگهانیاش برایم مانند یک اتفاق خارقالعاده است.
از آقایی که کنارم نشسته و با دقت آلبوم تمبرهای اتریش را نگاه میکند، پنس تمبر را میگیرم و با اشاره دست و چشم به آقای پویش نشان میدهم که این تمبر را میخواهم. آقای پویش یک پوشش سلفونی بادوام و محکم برای قرار دادن تمبر به من میدهد. آقای فون جوان را داخل آن میگذارم و میگویم: «آقای پویش، از این تمبر سه مدل چاپ شده است. من یکی از آنها را داشتم.»
آقای پویش با تعجب نگاهم میکند؛ میدانم میخواهد بداند؛ این آقای آلمانی مهربان و خوشچهره چه ارتباطی با من و تمبرهایم دارد؟ تمبرهایی که رد چرخ ویلچرها و کفه عصاهایشان بارها بر صفحات آلبومهای بیشماری به جا مانده است.
نگاهش را زیاد منتظر نمیگذارم. لبخند میزنم و آرام توضیح میدهم:
«اسم این آقای کشیش که تلفظش کمی برای من سخت هست، از مخالفان سرسخت کشتن افراد معلول در زمان هیتلر بوده و تلاشهای زیادی کرده تا افرادی مثل من ـ با سر به عصاهایم اشاره میکنم یعنی افراد با معلولیت ـ در آن دوران از دست نازیها جان سالم به در ببرند.»
برگههای آلبوم را ورق میزنم، ولی ذهنم پیش تمبرهای خودم میماند؛ تمبرهایی که با هر نگاه و صدای خشخش ظریف ورقهای سلفونی آلبوم، نوستالژی تلخی را برایم زنده میکند؛ نگاهم اما روی چند تمبر خاص متوقف میماند و چشمم نمیگذرد؛ تمبرهایی که برای سالگرد «آشویتس» و بازماندگانش چاپ شدهاند.
لحظهای چشمانم را میبندم و تصویر اردوگاه مرگ، آن سکوت سنگین و بوی خاکستر تلخ در ذهنم جان میگیرد. چه رنجهایی که بر این انسانها نرفته است، چه دردهایی که روح و جسم رنجورشان را نخراشیده. تصور آن همه ظلم و بیرحمی، قلبم را به درد میآورد.
بغضم را فرو میخورم...
حالا اما این تمبرهای کوچک، در پناه امن آلبوم، بیدغدغه و رها از تمام آن وحشتها، آرام و متین آرمیدهاند. گویی گذر زمان، گرد و غبار سکوت را بر چهره رنجورشان پاشیده و آنها را به خوابی ابدی فرو برده.
دیگر نه صدای فریادی میشنوند، نه طعم گرسنگی را میچشند و نه از سایهی شوم مرگ هراسی دارند.
دیگر نه عصای نداشتهای و نه ویلچر شکستهای،
نه آن همه ترس و وحشت و نه آن همه بسیار رنجهای جانکاه...
دیگر نه ...
این تمبرها، برای من فقط قطعاتی کاغذی نیستند. آنها یادآورهای هستند از سیاهترین نقطه در تاریخ بشریت، از مقاومتی که در دل تاریکیها جوانه زد و از امید شکنندهای که تا آخرین لحظه زنده ماند. نگاه کردن به آنها، سکوتی پر از معنا را در وجودم جاری میکند؛ سکوتی که میگوید نباید هرگز آن فاجعه را فراموش کنیم و باید تمام تلاشمان را برای ساختن دنیایی عادلانهتر و انسانیتر به کار ببندیم.
ذهنم پرتاب میشود به سالهایی دورتر، کاش تمبری برای کنوانسیون بینالمللی حقوق افراد دارای معلولیت منتشر شده باشد.*
دلم میخواهد این تمبرها را برای همیشه حفظ کنم، نه فقط به عنوان یک یادگاری، بلکه شاهدانی خاموش بر آنچه یک انسان میتواند با انسان دیگر بکند و هشداری همیشگی برای آینده. آنها آرام گرفتهاند، اما داستانشان همچنان در دل این کاغذهای شکننده جاری است و هر بار که نگاهم به آنها میافتد، این داستانها دوباره در ذهنم زنده میشود و هر بار بغضهایی خاموش و فروخوردهای دیگر ...
در همین لحظه، نگاه و صدای یکی از همنشینان اتاق تمبر به گوشم میرسد که بعداً فهمیدم او را آقا نریمان صدا میزنند. نگاهمان به هم گره میخورد؛ با لحنی آرام میگوید: چه جالب...
آقای پویش صحبت را ادامه میدهد: «آقای دشتی، تمبرهای معلولین را جمع میکند. **» با ادامه صحبتهای آقا نریمان متوجه میشوم که او هم مانند من به داستان تمبرها و ماجراهای تلخ و شیرین و زندگی بخشیدنهای نهفته در اسارت دندانههای تمبر با ظاهر لاغر و ظریف خود آن کاغذهای کاهی تمبر علاقه دارد و درباره تمبرهای آلمان دوران نازی معروف به تمبرهای رایش تخصص دارد و مطالب جذاب و ارزشمندی را دربارهشان در گروه تلگرامی پویش به اشتراک میگذارد.
او از من میخواهد داستان تمبرهای «فردریش فون بودلشوینگ جوان» و «عملیات T۴» را بنویسم و منتشر کنم.
کندوکاوی در عملیات T۴: سایههای تاریک یک تراژدی انسانی
بزرگترین کشتار سازمانیافته افراد دارای معلولیت
بزرگترین کشتار سازمانیافته افراد دارای معلولیت
عملیات «T۴» یکی از بزرگترین کشتارهای نظاممند افراد دارای معلولیت ذهنی و جسمی و بیماران مبتلا به اختلالات روانی در تاریخ بشر به شمار میرود که توسط رژیم نازی در آلمان به اجرا درآمد.
در سال ۱۹۳۹، آدولف هیتلر در چارچوب سیاستهای نژادپرستانه و برنامهای موسوم به «خالصسازی نژادی»، فرمان آغاز این طرح را صادر کرد. بهموجب این دستور، بیماران روانی در پنج مرکز درمانی واقع در آلمان و اتریش گردآوری شده و از طریق گاز مونوکسید کربن که از سیستم تهویه به اتاقهایشان تزریق میشد، یا با تزریق دوزهای مرگآور مورفین، جان خود را از دست دادند.
در مراحل نخست، این برنامه افرادی با معلولیت ذهنی، سندرم داون، اسکیزوفرنی و اوتیسم را هدف قرار میداد؛ اما در ادامه و با نزدیک شدن به پایان جنگ جهانی دوم، دامنه آن به سالمندان ناتوان و مجروحان شدید ناشی از حملات هوایی متفقین نیز گسترش یافت. برآوردها حاکی از آن است که شمار قربانیان این عملیات بین ۲۰۰ تا ۲۵۰ هزار نفر بوده است. نام «T۴» از نشانی «Tiergartenstraße ۴» گرفته شده است؛ خیابانی در برلین که دفتر صدراعظم آلمان در آن قرار داشت. در ابتدای سال ۱۹۴۰، دفتری در این محل راهاندازی شد که وظیفه آن جذب نیرو و پرداخت حقوق کارکنان مرتبط با برنامه موسوم به «T۴» بود.
اگرچه این برنامه بهطور رسمی در اوت ۱۹۴۱ متوقف اعلام شد، اما روند کشتارهای T۴ عملاً از سپتامبر ۱۹۳۹ آغاز شده و تا پایان جنگ جهانی دوم در سال ۱۹۴۵ ادامه یافت. برآوردها نشان میدهد که در این مدت، بین ۲۷۵ تا ۳۰۰ هزار نفر در بیمارستانهای بیماران روان واقع در آلمان و اتریش، لهستان اشغالی و مناطق بوهم و موراویا (که امروز بخشی از جمهوری چک هستند) به قتل رسیدند. نکته قابل توجه آنکه نزدیک به نیمی از این قربانیان از بیمارستانهایی منتقل شده بودند که تحت اداره کلیسا قرار داشتند.
فریدریش فون بودلشوینگ: اگر بخواهی میتوانی مرا به اردوگاه کار اجباری بفرستی، این به خودت مربوط است؛ اما تا زمانی که آزاد هستم، به هیچ یک از بیماران من دست نزن. من نمیتوانم خودم را با زمان یا خواستههای پیشوا وفق دهم. من تابع دستورات پروردگارمان عیسی مسیح هستم.
کشیش فریدریش فون بودلشوینگ جوان؛ نماد مقاومت انسانی در برابر سیاستهای نازی
در یکی از تاریکترین دورههای تاریخ معاصر که افراد دارای معلولیت قربانی سیاستهای حذف و نسلکشی رژیم نازی بودند، کشیش فریدریش فون بودلشوینگ، روحانی آلمانی، با شهامت در برابر این بیعدالتی ایستادگی کرد. او به دلیل مخالفتهای علنیاش با عملیات T۴ تحت تعقیب قرار گرفت و حتی مدتی توسط گشتاپو دستگیر شد.
فریدریش فون بودلشوینگ جوان فرزند کشیش برجسته فریدریش کریستین کارل فون بودلشوینگ و همسرش آیدا فریدریش کارولین لوئیز ویلهلمین فون بودلشوینگ بود. برای تمایز از پدرش، گاه او را با عنوان «بودلشوینگ جوان» مینامیدند.
پدر وی، بنیانگذار مؤسسه خیریه «فون بودلشوینگ بتل»، نقش مهمی در بهبود وضعیت اجتماعی و درمانی افراد نیازمند و دارای معلولیت در آلمان ایفا کرد.
در سال ۱۸۷۲، او ریاست یک موسسه خیریه پروتستان برای نگهداری بیماران مبتلا به صرع را بر عهده گرفت و آن را به یکی از مؤثرترین و گستردهترین مؤسسات خیریه آلمان بدل ساخت؛ نهادی که خدمات خود را به طیف وسیعی از گروههای دارای معلولیت گسترش داد.
از دیگر اقدامات مهم بودلشوینگ پدر، تأسیس نخستین بانک پسانداز ویژه تأمین مالی مسکن در آلمان در سال ۱۸۸۵ بود؛ تلاشی برای یاری رساندن به طبقات محروم جهت دستیابی به خانهای امن.
پس از درگذشت او در سال ۱۹۱۰، مدیریت این مؤسسه به پسرش، بودلشوینگ جوان، واگذار شد. وی در ادامه راه پدر، در سال ۱۹۲۱ خدمات مؤسسه را به حوزه نگهداری و حمایت از کودکان یتیم و بیسرپرست نیز گسترش داد.
ایستادگی کشیش فون بودلشوینگ در برابر سیاستهای مرگبار نازیها
با آغاز اجرای عملیات موسوم به «T۴» در آلمان نازی، کشیش فریدریش فون بودلشوینگ جوان با سیاستهای نازیها در زمینه اوتانازی (مرگ خودخواسته با کمک پزشک) و عقیمسازی اجباری افراد دارای معلولیت، بهصراحت مخالفت کرد. او این اقدامات را که بهعنوان راهحلهایی برای مقابله با معلولیت مطرح میشدند، بهطور جدی مورد نقد و پرسش قرار داد. هرچند وی در آغاز، طبق عرف معمول کشیشان پروتستان در رایش سوم، در سال ۱۹۳۸ سوگند وفاداری به هیتلر یاد کرده بود، اما مخالفت خود را با سیاستهای حذف سیستماتیک افراد دارای معلولیت آشکارا بیان میکرد.
در پی این مخالفتها، گشتاپو در مارس ۱۹۳۹ مدرسه الهیات بتل را تعطیل کرد. همچنین، بودلشوینگ که ریاست بیمارستان بتل را بر عهده داشت ـ مرکزی که خدمات تخصصی به کودکان دارای معلولیت ذهنی ارائه میداد ـ به دلیل سرپیچی از دستور تحویل بیماران دارای اختلالات شدید روانی به پلیس مخفی، دستگیر شد.
در سال ۱۹۴۰، همزمان با صدور فرمان هیتلر مبنی بر کشتار همه بیماران روانی با گاز، بودلشوینگ شجاعانه در برابر این فرمان ایستادگی کرد. در همان سال بخشی از بیمارستان بتل در جریان بمبارانهای نیروی هوایی سلطنتی بریتانیا نیز آسیب جدی دید و تخریب شد.
در دوم دسامبر ۱۹۴۰، واتیکان بیانیهای صادر کرد که در آن سیاستهای نازیها در زمینه اوتانازی و کشتار افراد دارای معلولیت، مغایر با اصول اخلاقی و قانون الهی دانسته شد. در این بیانیه، تصریح شده بود که کشتن مستقیم یک انسان بیگناه بهسبب نقایص ذهنی یا جسمی، از دیدگاه الهی غیرقابل قبول است. این موضعگیری از سوی تمام مقامات کلیسای کاتولیک آلمان مورد حمایت قرار نگرفت و عملیات تی ۴ با وجود مخالفتهای پراکنده تا سال ۱۹۴۵ ادامه یافت.
پس از پایان جنگ جهانی دوم، کشیش فون بودلشوینگ و مؤسسه بتل، «سرویس جستوجوی بتل» را بنیان گذاشتند تا به خانوادههایی که عزیزانشان در دوران جنگ مفقود شده بودند، برای یافتن ردّی از آنان کمک کنند و در اقدامی انسانی و نمادین، به پسرانی که تاریخ تولدشان ناشناخته بود، تاریخ ۶ مارس (زادروز کشیش فون بودلشوینگ) و به دختران، ۲۰ فوریه (زادروز فریدا فون بودلشوینگ) اختصاص داده شد.
کشیش فریدریش فون بودلشوینگ جوان سرانجام در ژانویه ۱۹۴۶ چشم از جهان فروبست و در کلیسای سیونز در محوطه بتل به خاک سپرده شد. یاد و نام او بهعنوان یکی از معدود صداهای مقاومت در برابر سیاستهای مرگمحور رژیم نازی، همچنان در حافظه تاریخ باقی مانده است. مقاومت اخلاقی و انسانی او در برابر سیاستهای سرکوبگرانه نازیها، یادآور تعهدی عمیق به کرامت انسانی و حقوق افراد دارای معلولیت است.
یادبود افراد دارای معلولیت


در سال ۲۰۱۴، دولت آلمان یادبود ملی قربانیان دارای معلولیت را که در دوران حکومت نازیها به طرز فجیعی به قتل رسیدند، در شهر برلین افتتاح کرد. این یادبود در پیادهرو کنار پارک تیرگارتن محل ویلای سابق در خیابان تیرگارتن شماره ۴ بنا شده است.
در این ساختمان که در زمان جنگ ویلایی معمولی به نظر میرسید، بیش از ۶۰ پزشک، روانپزشک و مأمور بلندپایه نازی بهصورت پنهانی در چارچوب برنامه T۴، عملیات سازمانیافته کشتار بیماران روان و افراد دارای معلولیت ذهنی و جسمی را طراحی و برنامه ریزی میکردند. این یادبود، نه تنها مکانی برای گرامیداشت یاد قربانیان بیدفاع، بلکه نمادی از پذیرش مسئولیت تاریخی و بازنگری در وجدان عمومی جامعه آلمان نسبت به یکی از تلخترین فصلهای تاریخ بشری است.
بنیاد خیریه فون بودلشوینگ؛ میراث ماندگار
.jpg)
.jpg)
بنیاد فون بودلشوینگ که مقر اصلی آن در شهر بیلهفلد آلمان و منطقه بتل واقع شده است، ریشه در یک بیمارستان روانپزشکی دیاکونال دارد که در قرن نوزدهم بهمنظور مراقبت از بیماران مبتلا به صرع و اختلالات روانی تأسیس شده بود.
امروزه این بنیاد به یکی از بزرگترین نهادهای خیریه و اجتماعی اروپا تبدیل شده و در حوزههای گستردهای از خدمات توانبخشی، درمانی و آموزشی فعالیت میکند. شبکه مؤسسات زیرمجموعه فون بودلشوینگ سالانه به بیش از ۱۴ هزار نفر خدمات ارائه میدهد؛ از جمله در کلینیکهای تخصصی، خانههای مراقبتی، مدارس، مهدکودکها، اقامتگاههای گروهی، مراکز کاردرمانی و فروشگاههای حمایتی ویژه افراد دارای معلولیت.
این نهاد، همچنان وفادار به میراث انسانی و اخلاقی بنیانگذاران خود، نقش فعالی در ارتقای کیفیت زندگی افراد دارای نیازهای ویژه و ترویج ارزشهای همبستگی اجتماعی در اروپا ایفا میکند.
امروزه این بنیاد به یکی از بزرگترین نهادهای خیریه و اجتماعی اروپا تبدیل شده و در حوزههای گستردهای از خدمات توانبخشی، درمانی و آموزشی فعالیت میکند. شبکه مؤسسات زیرمجموعه فون بودلشوینگ سالانه به بیش از ۱۴ هزار نفر خدمات ارائه میدهد؛ از جمله در کلینیکهای تخصصی، خانههای مراقبتی، مدارس، مهدکودکها، اقامتگاههای گروهی، مراکز کاردرمانی و فروشگاههای حمایتی ویژه افراد دارای معلولیت.
این نهاد، همچنان وفادار به میراث انسانی و اخلاقی بنیانگذاران خود، نقش فعالی در ارتقای کیفیت زندگی افراد دارای نیازهای ویژه و ترویج ارزشهای همبستگی اجتماعی در اروپا ایفا میکند.
تمبرهای پستی آلمان با تصویرفریدریش فون بودلشوینگ


تمبرهای پستی منتشرشده با تصویر کشیش فریدریش فون بودلشوینگ، یادبودی ارزشمند از یکی از برجستهترین شخصیتهای تاریخ رفاه اجتماعی، خدمات انساندوستانه و اصلاحات دینی در آلمان بهشمار میآیند. چهرهی این روحانی پرنفوذ سه بار بر روی تمبرهای رسمی پستی آلمان به تصویر کشیده شده است:
۱۹۶۷: به مناسبت گرامیداشت صدمین سالگرد بیمارستانهای بتل
۱۹۷۷: به مناسبت صدمین سالگرد تولد بودلشوینگ
۱۹۹۶: به مناسبت پنجاهمین سالگرد درگذشت او
انتشار این تمبرها بازتابی از احترام و قدردانی ملت آلمان نسبت به تلاشهای مستمر و بینشهای اخلاقی بودلشوینگ در زمینه حمایت از اقشار آسیبپذیر جامعه، بهویژه افراد دارای معلولیت، است. این تمبرها نه تنها کارکرد پستی دارند، بلکه در مقام اسناد فرهنگی و تاریخی، حامل پیامهایی از عدالت اجتماعی، همبستگی انسانی و ضرورت توجه به کرامت انساناند.
طراحی این تمبرها با دقتی بالا و نگاه هنرمندانه انجام شده و تلاش شده است تصویری الهامبخش از بودلشوینگ به نمایش گذاشته شود؛ چهرهای که نماد ایستادگی اخلاقی در برابر بیعدالتی و مدافع حقوق فراموششدگان تاریخ بود.
برای علاقهمندان به تاریخ اجتماعی و مجموعهداران تمبر، این آثار کوچک چاپی، دروازهای هستند به سوی شناخت عمیقتر زندگی و میراث فریدریش فون بودلشوینگ و بازتابی از تحولات فکری و اجتماعی آلمان در سده بیستم؛ تمبرهایی که با وجود ابعاد کوچکشان، حامل روایتی بزرگ از انساندوستی و مقاومت اخلاقیاند.
*کنوانسیون بینالمللی حقوق افراد دارای معلولیت که در سال ۲۰۰۶ توسط سازمان ملل متحد تصویب شد، بهعنوان نخستین معاهده حقوق بشری قرن بیست و یکم، گامی مهم و مترقی در جهت به رسمیت شناختن حقوق برابر، کرامت انسانی و مشارکت فعال افراد دارای معلولیت در تمامی جنبههای زندگی اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی محسوب میشود.
**اصطلاح «افراد دارای معلولیت» در این مقاله با تأکید بر رویکرد حقوقمحور بهکار رفته و ناظر بر تنوع در نوع و شدت محدودیتهای جسمی، ذهنی، روانی یا حسی است که در تعامل با موانع محیطی و نگرشی، مانع مشارکت کامل و برابر آنان در جامعه میشود.
***Friedrich "Fritz" von Bodelschwingh
یادداشت: این مطلب در تاریخ شنبه ۱۱ مردادماه ۱۴۰۴ بازنویسی شده است
منبع: اطلاعات این مقاله با بهرهگیری از منابع علمی، وبسایتهای رسمی نهادهای مرتبط و نیز دانشنامه آزاد ویکیپدیا گردآوری و تنظیم شده است.
کلیدواژه ها: مددکاری | بهداشت فردی | معلولین | سلامت | اپلیکیشن | حقوق | هوش مصنوعی | توان یابان | افراد دارای معلولیت | آسیب نخاعی | قطع عضو | جانبازان | ضایعه نخاعی | توانبخشی | فلج اطفال | معلولان | معلول |
مطالب مشابه
دفعات مشاهده: 420 بار |
دفعات چاپ: 85 بار |
دفعات ارسال به دیگران: 0 بار |
0 نظر
شمعدانی کیست؟
- پایگاه اینترنتی معلولان ایران ـ شمعدانی ـ به منظور اطلاع رسانی و آگاهی بخشی به تک تک افراد جامعه کشورعزیزمان ایران راه اندازی شده است.
شمعدانی به یک درد مشترک می پردازد. - درد قریب به بیست میلیون شهروند ایرانی یعنی " معلولیت " ؛ شهروندانی که با موضوع معلولیت دست به گریبانند حال یا خود عضوی دچار معلولیت دارند یا یکی و شاید دو یا سه یا ... نفر از اعضای خانواده اشان معلولیت دارند یا عضو تیم بزرگ و دلسوز توانبخشی ایران می باشند.
- در شمعدانی می توانید از اهم اخبار معلولان، مناسب سازی محیط های شهری ( چه در همین تهران خودمان و چه در روستای خود شما)، بحث و جدلهای دولتمردان درباره معلولان، ورزش، قوانین و مقرارت کشوری و بین المللی، مقاله های مفید و سودمند و هر مطلبی مرتبط با معلولیت آگاه شوید.
اشتراک در خبرنامه
لطفاً نشاني پست الكترونيك خود را برای دريافت اطلاعات و اخبار پايگاه در كادر زير وارد كنيد.
آمار سایت
- كل کاربران ثبت شده: 53 کاربر
- کاربران حاضر در وبگاه: 0 کاربر
- ميهمانان در حال بازديد: 18 کاربر
- تمام بازديدها: 26055564 بازدید
- بازديد 24 ساعت قبل: 1278 بازدید