این آخرین گزارشم از لندن است؛ حوالی غروبی غمانگیز در یکشنبه دهم سپتامبر 2012 که برپایی جشن پایانی پارالمپیک را انتظار میکشد. چون امشب در اختتامیه نیستم، متاسفانه مطلب یا عکسی برای ارسال ندارم. در این مدت که همراه شما و شمعدانی بودم، فشار کار در لندن آنقدر زیاد بود که جز در دهکده ورزشکاران (محل اصلی کارم)، و مسیر هتل تا دهکده، جای دیگری را ندیدم. حتی نتوانستم چند دوست عزیزی را که ساکن لندن هستند، ملاقات کنم؛ مخصوصا شیرین مهربان و مرجان دوست داشتنی را که فکر میکردم بیست و خورده ای سال پس از همکلاس بودن در دورهی راهنمایی، آنها را این سفر حتما خواهم دید.
در این مدت با همان دلبستگی همیشگی که به کارم دارم، همراه شمعدانی شدم. ارسال مطلب به شمعدانی یا هر رسانه دیگری، در کار تعریف شده و رسمیام نبود، بلکه کار دلم بود و همیشه از این بابت که فرصتهایی اینچنین برای انجام کار دل پیش میاید و از اینکه توان پس زدن آن را به هیچ بهانهای ندارم، خدا را شکر میگویم. این سومین پارالمپیکی بود که به عنوان نویسنده و روزنامهنگار در آن شرکت کردم. دستاورد پارالمپیک آتن (2004) کتاب «در آسمانی دیگر» بود که از طرف کمیته ملی پارالمپیک ایران به چاپ رسید. پارالمپیک دوم من، پکن 2008، در مجموعهای از گزارشهایم در روزنامه اطلاعات خلاصه شد و به دلیل نیمهتمام ماندن سفرم، نتوانستم کتاب پکن را بنویسم. با یاری خداوند مهربان و همدلی دوستان، نگارش کتاب لندن 2012 را به زودی آغاز خواهم کرد تا سهمی هرچند کوچک در ثبت افتخارآفرینی قهرمانان ایران داشته باشم. در این مدت طولانی که همراه دوستان دارای معلولیتم بودهام، از آنها و از جمله از جنبش پارالمپیک بسیار آموختهام. فکر میکنم بزرگترین درسی که از دیدن اینهمه انسانهای بزرگ و دوستداشتنی گرفتهام، این بوده است که سعیام را بر این قرار دهم که معنای مثبت و انرژی بخشی به زندگی خودم و دیگران بدهم؛ به زندگیِ بیتعارفی که گاه روی خوش و گاه روی ناخوشش را به هرکسی نشان میدهد. از جنبش پارالمپیک یاد گرفتم که اگر پیروز شدم یا اگر شکست خوردم، هیچ کدام را پایان سرنوشت و زندگی ندانم. از این خانواده بزرگ و فعالیتهای ارزشمندش درسهای بزرگی گرفتهام که امیدوارم در فرصتی بهتر بتوانم مفصل به آنها بپردازم. از شمعدانی عزیز ممنونم که وجود سبزش را در اختیار ما قرار داد تا بار دیگر، در مسیری دوست داشتنی همراه شویم؛ با هم بخندیم، با هم اشک بریزیم و با هم رقابتی دیگر را انتظار کشیم. از همکاران زحمتکشم در شمعدانی هم تشکر میکنم و می دانم که گرچه دور بودیم، اما در همدلی، در روزها کار کردن و شبها کمخوابیدن، و در دلمشغولیهایمان شریک بودیم و همین انگار دوباره نزدیکمان کرد. دست تک تک همراهان و همکاران عزیزم را از راه دور میفشارم و برای همگی دوستان، همکاران، دوست داران و دوست ندارانم دلی سرشار از عشق آرزومندم. خداحافظ نمیگویم و به سلامی همیشگی بسنده میکنم.
نگین حسینی یکشنبه 9 سپتامبر 2012 - لندن
نشانی مطلب در وبگاه پایگاه خبری ورزش جانبازان و معلولان: http://shamdani.com/find-2.122.2411.fa.html برگشت به اصل مطلب