شمعدانی | پایگاه اینترنتی معلولان ایران- مقالات حوزه اجتماعی
روایت فارس از کارگاه نمونه کارفرما و 3 شاگرد کر و لال

حذف تصاویر و رنگ‌ها  | تاریخ ارسال: 1392/12/24 | 

وقتی جمله «معلولیت، محدودیت نیست» مصداق پیدا می‌کند
روایت فارس از کارگاه نمونه کارفرما و 3 شاگرد کر و لال


این روزها که همه از کاه، کوه می‌سازند، خود را جامانده در بن بست زندگی می‌بینند و به فکر معجزه‌ای هستند تا شاید به سعادت برسند ولی این افراد باید به این نکته توجه کنند که برای رسیدن به موفقیت در زندگی راه زیاد هست و راهبان کم ...
 این روزها که همه از کاه، کوه می‌سازند، خود را جامانده در بن بست زندگی می‌بینند و با بیان مشکلات تنها به فکر معجزه‌ای هستند تا شاید به سعادت برسند ولی این افراد باید به این نکته توجه کنند که برای رسیدن به موفقیت در زندگی راه زیاد هست و راهبان کم ...

آقا جلال آن روز که از جلوی مغازه رنگ و رو رفته‌ات رد شدم، آن روز که به دیوارهای مغازه‌ات و چهره پرچین تو نگاه کردم هر چاله زمین مغازه‌ات را چروکی در صورتت دیدم؛ از فرسودگی مغازه‌ات به اهمیت دنیایت پی بردم، چهار شاگردت را دیدم که چگونه مدت‌ها در انتظار نگاه تأییدی تو چکش را برای خلق صنایع آلومینیوم‌ها و خلق هنری به آسمان بلند می‌کنند و هنرشان را در گرو لبخند بر روی لبان بی‌زبان تو می‌دانند.

من آن روز دیدم که چگونه می‌شود هنرمند بود اما هرگز از دنیا گله نکرد، دیدم که کارفرما می‌تواند هم هنرمند باشد و هم استاد و هم رفیق روزهای دلتنگی هم‌زبانانی که زبانی برای گفتن دردها و گوشی برای شنیدن هم صحبتانشان ندارند. من آن روز دیدم که شما چهار نفر چقدر با هم حرف زدید و حرف زدید اما هرگز چیزی نگفتید، من آن روز دیدم که شما چهار نفر چقدر به حرف‌های هم گوش دادید و گوش دادید اما هرگز چیزی نشنیدید.

آقا جلال زیبایی‌های درونت را با کدامین زبان بازگو کرده‌ای و با کدامین گوش نواهای دلنشین پیرامونت را گوش داده‌ای که امروز به وسعت بی‌کران‌ها زیبایند. امروز که جوانان خردی را فراموش کرده‌اند و درشتی می‌کنند، تو در امروز آن جوانان چگونه بودی؟!

آقا جلال من و امثال من هم زبان گفتن داریم و هم گوش شنیدن اما باز در دنیایمان مانده‌ایم اما تو نه زبانی برای گفتن و نه گوشی برای شنیدن داری، اما چگونه زیبایی‌های زندگی را با چکش‌های کارت می‌نوازی و امروز الگویی شدی برای من و امثال من‌ها.

امروز من بی‌نیاز از نعمت‌های خدادادی بر خود شرم دارم که فریاد جاماندن از زندگی را سر دهم و بگویم آینده‌ام رو به تباهی است، راستی نگفتی آقا جلال تو با کدامین گوش آموختی و با کدامین زبان می‌آموزی که آهنگ زندگیت به زیبایی الگوی جوان‌های سالم شده است.

من و ما هم گوش شنیدن داریم و هم زبان گفتن، اما نه حرفی برای گفتن داریم و نه درونی برای شنیدن، و بر سر چهارراه زندگی در انتظار کور سوی امیدی می‌نشینیم اما هرگز زحمت هنر تلاش تو را بر خود روا نمی‌داریم تا شاید ما نیز الگویی لااقل برای فرزندانمان می‌شدیم؛ نه نسلی که با پدرانشان در یک خیابان در انتظار کسی بنشینیم تا شاید ما را برای کارگری ببرند و یا در قلیان‌سراها لحظه لحظه عمرمان را با دود قلیان‌ها به هوا بازدم کنیم و وقتی به خود می‌آییم که دنیایمان سیاه از دود قلیان و سیگار عمرمان شده است.

معلول در لغت آبستن معنای ناتوانی و نیاز است و در اجتماع ناظر بر شکیبایی است، جزیی از توان ظاهری خود را داده‌اند و بسیاری بر توانمندی‌های پنهان خود افزوده‌اند.

در این دوران که به نقش و جایگاه معلولان در جامعه آنطور که باید و شاید توجه نمی‌شود، افراد معلول که ناخواسته گرفتار نقض عضو هستند چگونه می‌توانند گلیم خود را از آب بیرون بکشند و به حق و حقوق خود در جامعه برسند و جامعه آن‌ها را با آغوش باز پذیرفته و صاحب شغل و کسب و کار کند.

کارگاه کابینت‌سازی جلال باجلانی شاید نمونه‌ای بی‌نظیر از تلاش معلولان برای پیشرفت و بالندگی است، با توجه به اهمیت حمایت از معلولان و نیز دانستن دلایل موفقیت آن‌ها در جامعه در این راستا به سراغ این کارگاه رفته تا از نزدیک با افرادی معلول اما با فکر و اندیشه‌ای سالم و آینده‌نگر بیشتر آشنا شوم.

شاید این را شنیده‌اید که می‌گوید «دل هر ذره که بشکافی آفتابش در میان بینی»، در واقع اگر با قدری تامل به معنای درونی این شعر بنگریم می‌توان به عزم و اراده آهنین معلولان ایمان آورد زیرا این افراد با جوهره غیرت و تعصب با وجود بسیاری از محدودیت‌ها کارهایی انجام می‌دهند که از عهده افراد سالم نیز برنمی‌آید و ثابت کرده‌اند با اتکا به توانایی‌ها و استعدادهای ذاتی و درونی خود می‌توان هر کاری را به سرانجام مقصود رساند.

داستان از آنجا آغاز شد که هر از گاهی در گوشه و کنار حرف‌هایی در مورد چند نفر معلول ناشنوا که در یک کارگاه کابینت‌سازی کار می‌کنند را می‌شنیدم و برایم جالب بود تا اینکه بالاخره برای تهیه گزارش از این محل به آن آدرس رفتم.

وقتی به کارگاه کابینت‌سازی آقای باجلانی در انتهای خیابان اصلی شهر کامیاران رسیدم متوجه شدم در این کارگاه چهار نفر مشغول به کار هستند که سه نفر از آن‌ها از جمله کارفرمای این کارگاه ناشنوا است و تازه متوجه علت سکوتی که مرا به این کارگاه کشاند، شدم.

جلال باجلانی 40 سال سن دارد اما هرگز معلولیتش او را به صف کارگران کنار خیابان نکشاند او امروز استاد کابینت‌سازی در کامیاران است و بالغ بر 19 سال در این حرفه در حال اشتغال است، کارآموزان زیادی از جمله هفت نفر از دیگر معلولان این شهر زیر دست او آموزش دیده و وارد کار حرفه‌ای شده‌اند و امروز خود این کارآموزان رقیب استادشان شده‌اند.

وقتی به آنجا رفتم آقا جلال به دور از هیاهوی زندگی امروزه در حال  جوش کابینتی بود تا نصف بدنش بر روی آن خم شده بود، مدتی مبهوت مانده بودم که چگونه او را از وجود خودم آگاه سازم تا اینکه یکی از همسایه‌های آقا جلال با دیدن من، متوجه موضوعی که برای آن‌ها تکراری بود شد. جلو آمد و با گرفتن دست آقا جلال او را به سمت من چرخاند، آقا جلال هم که این دست گرفتن‌ها برایش عادی شده بود تعجب نکرد با هدایت دست به سمت عقب چرخید و وقتی متوجه من شد دستش را به معنی اینکه با او چکار دارم چرخاند، من سعی می‌کردم با شمرده حرف زدن بتوانم با او ارتباط برقرار کنم اما برای من و او بسیار سخت بود. در همین لحظه یکی از شاگرداش به ما ملحق شد که او نیز ناشنوا بود، به دفتر در دستم اشاره کرد که با نوشتن می‌توانید با همدیگر حرف بزنید.

آقای باجلانی با چشمانش که دنیا را با دقت در لبان دیگران جست‌وجو می‌کرد دست‌هایش را مدام به لباس‌های کارش می‌مالید تا دفتر و خودکار من از دستان او سیاه نشود و بعد فقط یک جمله در مورد وضعیت کارش نوشت: شکر خدا، دست نیاز به طرف کسی دراز نمی‌کنیم.

از او خواستم که از مشکلاتشان بنویسد و نوشت: کرایه مغازه بسیار بالاست و با توجه به اینکه باید حقوق سه شاگردم را هم سرماه پرداخت کنم، درآمد زیادی برای امرار معاش برای خودم باقی نمی‌ماند.

وی با اشاره به اینکه از سال 74 به صورت حرفه‌ای شروع به کار کرده است، نوشت: قرار بود به حمایت بهزیستی سوله‌ای در شهرک صنعتی به ما داده شود که تاکنون به خاطر عدم راه‌اندازی شهرک این مهم برای ما تحقق پیدا نکرده است.

باجلانی با اشاره به بازدید سال 91 فرماندار از مغازه آن‌ها نوشت: در آن بازدید فرماندار با هدف حمایت از من و شاگردانم پیشنهاد خرید این مغازه را با همکاری نهادهای مربوطه داد که با اشاره مسئولان بهزیستی مبنی بر خرید سوله در شهرک صنعتی از سوی این ارگان برای من و شاگردانم، این پیشنهاد کنسل شد.

وی با تاسف نوشت: شاید اگر قضیه خرید سوله نبود اکنون فرماندار با همکاری ادارات مربوطه این مغازه را برای ما خریده بود و از میزان فشار هزینه‌های ما کاسته شده بود.

باجلانی در خصوص رضایت مشتریان نوشت: شکر خدا تاکنون شکایتی از سوی مشتریان در خصوص کارهایمان نشده است که این به خاطر لطف آن‌ها به ماست.

مرد مغازه‌داری که در نزدیکی ما ایستاده بود در حمایت از شکسته نفسی‌های آقا جلال گفت: جلال به حدی در کارش مهارت دارد که از میان همه هم‌صنفی‌هایش تنها کسی است که از سایر استان‌ها و شهرها دارای مشتری است.

یکی از شاگردانش که دختر بچه را در بغل داشت خودکار را گرفت و نوشت: سه شاگرد آقا جلال از ابتدا دارای حق بیمه زیر نظر بهزیستی بودند و این درحالی است که خودش فقط یک یا 2 سال حق بیمه‌اش توسط بهزیستی پرداخت شده و تا قبل از این به صورت آزاد بیمه بوده است.

لازم به ذکر است که آقا جلال ما، برای ارتباط با مشتریان که همه مانند من به زبان اشاره ناآگاهند یک شاگرد شنوا دارد.

محسن شاگرد شنوای آقا جلال که تازه از راه رسید به ما ملحق شد و گفت: اگرچه قدردان حمایت‌های اداره بهزیستی هستیم اما باید در نظر داشت که این حمایت‌ها ناکافی بوده و این در حالی است که هیچ ارگان دیگری از ما حمایت نمی‌کند.

وی اظهار کرد: آقا جلال که باید به علت وضعیتش از او مالیات گرفته نشود و یا حداقل تخفیفی به او داده شود اما مالیات کامل به مانند بقیه مردم از او گرفته می‌شود.

شاگرد شنوای آقا جلال گفت: با توجه به شرایط خاص جسمی اعضای کارگاه و نوع کارمان، محل کارگاه باید در داخل شهر بوده به همین دلیل کار در شهرک صنعتی به نفع ما نیست.

آقای فرماندار چشم امید آقا جلال و 2 شاگرد ناشنوای دیگرش برای بهبود وضعیت شغلیشان هنوز به شما است.

معلول از آن واژه‌هایی است که شرح وظایفش و مصداق اجتماعیش تفاوت و فاصله فراوان دارد.

در روزگاری که جوانان سالم برای ناکامی و ناامیدی‌های خود هر چیزی را بهانه می‌کنند و به جای اینکه با اتکا به ظرفیت‌ها و قابلیت‌های خدادادی خود برای سربلندی و موفقیت خود تلاش کنند با کمترین ناملایمات و مشکلات فوراً زانوی غم بغل گرفته و آهنگ نمی‌شود و نمی‌توانم سر می‌دهند و مانند افراد کشتی شکسته بجای اینکه شنا کنند و خود را نجات دهند با تکیه به تخته پاره‌ای در وسط اقیانوس زندگی خود را به دست قضا و قدر سپرده و منتظر معجزه و لطف الهی می‌شوند تا شاید شرایط مطلوب برایشان فراهم شود غافل از اینکه خدا فرموده از تو حرکت از من برکت ...

در این میان هراز گاهی از گوشه و کنار می‌شنویم که افرادی معلول با پشت سرگذاشتن محدودیت‌های جامعه، معلولیت خود را دلیل بر ناتوانی ندانسته و از محدودیت‌های خود فرصتی ساخته و به افرادی موفق و کارآفرین تبدیل شده‌اند، آن هم در میان خیل عظیمی از جوانان سالم که تن به کار نمی‌دهند ...

43 معلول کامیارانی مشغول به کار هستند

معاون اداره بهزیستی کامیاران در خصوص وضعیت معلولان در این شهرستان عنوان کرد: بالغ بر 43 معلول در حال اشتغال تحت حمایت بهزیستی در سطح شهر کامیاران وجود دارند.

بیژن فتحی در خصوص تحصیلات دانشگاهی معلولان تحت حمایت بهزیستی عنوان کرد: در حال حاضر بالغ بر 25 دانشجوی معلول در دانشگاه‌های دولتی، 13 دانشجو در پیام نور، سه دانشجو در دانشگاه آزاد و 17 نفر در دانشگاه‌های غیرانتفاعی در حال تحصیل هستند.

وی کارگاه‌های کابینت‌سازی جلال باجلانی و خیاطی بانوان را از کارگاه‌های موفق راه‌اندازی شده توسط معلولان این ارگان برشمرد و گفت: تاکنون تعداد زیادی از معلولان در این کارگاه‌ها آموزش دیده و اکنون به صورت مستقل در حال فعالیت هستند.

فتحی گفت: اداره بهزیستی حق بیمه تمامی معلولان در حال اشتغال را پرداخت می‌کند.

به گفته وی، 20 تا 30 درصد حق جبران کار براساس میزان معلولیت شاگرد در حال اشتغال برای جبران کارایی به کارفرمای این افراد پرداخت می‌شود.

معاون بهزیستی کامیاران در خصوص کارگاه کابینت‌سازی جلال باجلانی افزود: با وجود اینکه حق جبران کارایی شاگرد به آقا جلال پرداخت می‌شود اما او این هزینه را در میان شاگردانش تقسیم می‌کند.

وی در خصوص سوله وعده داده شده به جلال باجلانی گفت: با طرح پروژه شهرک صنعتی در این شهرستان، اداره بهزیستی در راستای حمایت از کارگاه آقا جلال اقدام به خرید سوله‌ای برای کارگاه کرد اما متاسفانه این شهرک ساخته نشد و همچنان کارگاه در وضعیت نامناسبی قرار دارد.

فتحی ادامه داد: با وجود رضایتمندی مشتریان از این کارگاه اما کرایه بالا و مالیات موجب ایجاد مشکلاتی مالی برای این گروه از معلولان فعال شده است.

معاون بهزیستی کامیاران با اشاره به لغو قانون تخفیف مالیات برای کارفرمای معلولان و خیرین افزود: این قانون بسیار خوبی بود که متاسفانه حذف شد و ادامه پیدا نکرد.

وی با اشاره به تعداد زیاد خیرین این شهرستان عنوان کرد: بهزیستی خیرینی دارد که هر ساله هر کدام از آن‌ها بالغ بر 16 میلیون تومان به این اداره کمک نقدی می‌کنند.

فتحی حمایت خیرین را نوعی پشتوانه برای بهزیستی کامیاران دانست و افزود: در سال‌جاری بالغ بر 43 میلیون تومان از سوی خیرین به این اداره کمک شده است.

در زمان تنظیم و ویرایش این گزارش به این نکته فکر می‌کردم که مخاطب این گزارش چه کسانی هستند؟ پیر و جوان، معلولان، مسئولان و یا خانواده‌ها؟ در واقع خودم هم نمی‌دانم ولی هرچه هست وظیفه انعکاس زندگی این افراد را بر دوش خود احساس می‌کردم و امیدوارم مورد توجه جامعه قرار گیرد تا شاید از این طریق خدمتی هرچند مختصر و کوچک را برای آن‌ها و رفع موانع و مشکلات پیش رویشان به انجام برسانم که امیدوارم مدیران، مسئولان دستگاه‌های اجرایی و سازمان‌ها و نهادهای دولتی به فکر امثال جلال باجلانی‌ها باشند.

=============

گزارش از آوات یوسفی

منبع: فارس

نشانی مطلب در وبگاه شمعدانی | پایگاه اینترنتی معلولان ایران:
http://shamdani.com/find-1.90.4231.fa.html
برگشت به اصل مطلب