شمعدانی | پایگاه اینترنتی معلولان ایران- اخبار حوزه معلولیت
گفت و گویی خواندنی با یک معلول موفق

حذف تصاویر و رنگ‌ها  | تاریخ ارسال: 1392/10/15 | 

معلولیت محدودیت نیست
گفت و گویی خواندنی با یک معلول موفق


تفاوت دلیل بر ناتوانی نیست تنها راه کمی دورتر است که بادرایت و تدبر میتوان آن را هم جبران کرد.
 به نقل از پایگاه تحلیلی خبری تیار؛امروز پای صحبت دوستی نشستیم که یادش، همنشینی اش، ورق زدن زندگی اش، به من جرأت ناامیدی در سخت ترین مراحل زندگی ر ا نمیدهد. نمی گویم مشکل ندارد، دارد. نمی گویم آرزو ندارد. اما خدایی دارد که بندگی اش از خدای بسیاری از ما انسان ها بزرگ تر است. و این است رمز پیشرفت درزندگی...

 - لطفاً خودتان را به طور کامل معرفی کنید.

 - بنده مریم میرزاپور فرزند اول خانواده ،دانشجوی رشته مترجمی زبان ترم دوم هستم و دارای مدرک دیپلم کاردانش کامپیوترو فوق دیپلم مربی آموزش کودکان استثنایی هستم با معلولیت جسمی وحرکتی دیده به جهان گشودم و پدر ومادرم به صلابت کوه ومهربانی رود دریچه های روشن زندگی را به من نشان دادند و مرا آموختند که تفاوت دلیل بر ناتوانی نیست و تنها راه، کمی دورتر است که بادرایت و تدبر میتوان آن را هم جبران کرد.کمر همت بستند در برابر تمامی ناملایمات ،تا اثبات کنند که دخترشان با پاهایی که یاریگرش نیستندمی تواند پله به پله زندگی را پشت سر بگذارد.

 - کمی از موفقیت هایی که تا کنون کسب کرده اید برایمان بگویید.

 موفقیت؟ بهتر است بگوییم لطف خدای مهربان ،من در قبال معلولین دیگری که معلولیت بیشتری دارند و موفقیت های چشم گیر زیادی دارند خود را موفق نمی دانم وموفقیت در نظر من به این است که خودت باور کنی که هستی و در این زمینه مادرم با من همگام شد و من رو به این باور رساند .

من موفقیتم را مدیون ائمه خصوصا امام رضا (ع) هستم چرا که ارادت خاصی به امام رضا دارم زمانیکه من 12 سال داشتم و هیچ درکی از موفقیت نداشتم پدر و مادرم پس از 4 بار عمل جراحی من را برای شفا به مرقد امام رضا(ع) بردند من با خودم گفتم که خدایا بر اساس مصلحت خودت به من کمک کن اگرمصلحت اینست که من با این وضع زندگی را ادامه دهم حرفی نیست اما زمینه های فعالیت و موفقیت را برای من هموار ساز همین شد که من در 17 سالگی با وجود اینکه بیسواد بودم شروع به خواندن و نوشتم کردم وقلم رو پیدا کردم و از 22 سالگی حین تحصیل شروع به نوشتن کردم و در محافل فرهنگی زیادی حضور پیدا کردم و برنده مسابقه بهترین شاعر در مناطق محروم شدم و با مادرم به مکه رفتم در سال 86 کتابم با عنوان در منظر آئینه از حوزه هنری چاپ شد و در سال 73 دومین زن نمایشنامه نویس در جرگه زنان سالم و اولین زن نمایشنامه نویس در جرگه زنان معلول بودم الان هم کتابی در دست نگارش دارم وقرار است که مقاله های دانشگاهی بنده با عنوان مرا دریاب چاپ شود و در کنگره فاطمه شناسی مقام پنجم بهترین مقاله را کسب کردم و در سال 86 مقاله من با عنوان حقوق زن در اسلام  در کتب دانشگاهی دانشگاه آزاد مشهد چاپ شد و با هزینه آنها من برای ارائه مقاله به محل برگزاری کنگره در مشهد رفتم و مقاله ام را ارائه دادم و من در آنجا مثنوی را که برای امام رضا گفته بودم قبل مقاله ام خواندم.

- تا حالا شده تنها بیرون برید؟

بله حدود یکسال با ویلچر برقی تنها بیرون میرفتم ولی الان با مادرم بیرون از منزل میرم.

- تا حالا با ویلچر زمین خوردید؟ چه حسی داشتید؟

بله یک بار که برای کاری بیرون از منزل رفته بودم با ویلچر وسط خیابان زمین خوردم از پشت سر و روبروی من ماشین می آمد و من وسط دو ماشین روی زمین افتاده بودم و بخاطر اینکه ویلچر برقی سنگین است توان بلند شدن را نداشتم  و مامور نیروی انتظامی هم بخاطر اینکه شرعا نمی توانست به من دست بزند مثل دیگران همینطور متحیر مانده بود که چطور به من کمک کند پس ببینید که معلول چقدر در جامعه عقب مانده است! باید مسئولین به بعد فرهنگی جامعه توجه بیشتر کنند اما متأسفانه در جامعه ما مثل همیشه پای عمل می لنگد.

 - وقتی برای فعالیت به بیرون از منزل می روید، چه چیزی بیشتر از همه شما را آزار می دهد؟

عدم مناسب سازی معابر اصلی ،عدم رعایت حقوق شهروندی.،عدم باور اصلی جامعه که انسان با معلولیت هم می تواند بیرون ازمنزل حضور داشته باشد چرا که بسیاری از معلولین از ترحم گلایه می کنند در این زمینه باید این باور رو در جامعه بقبولانیم که معلول محدود نیست و همه مردم باید این موضوع رو درک کنند که ما هم هستیم و خواهیم بود و در درجه دوم اظهار نظر های حق به جانب که رنگ دلسوزی و ترحم دارد. همین دید فرهنگی ضعیف جامعه نسبت به معلولین ،که از جانب مسئولین به مردم هم منتقل می شود.

 - برای برطرف کردن مشکل اساسی معلولین که رفت و آمد است، چه پیشنهادی به شهردار می دهید؟

  یک نیم روز سوار بر ویلچر شوند، کمی خیابان وپیاده رو را با ویلچر طی کنند، مسیری را سوار تاکسی شوند، اگر به هیچ مشکلی بر نخوردند من هیچ حرفی ندارم.

 - به نظر شما بزرگترین و موثرترین کمک در جهت ارتقای سطح کیفی زندگی معلولین چیست؟

باور کردن و اعتماد به معلولین و دادن مسئولیت های کاری حوزه معلولین به خود معلولین.

 - برای تغییر دیدگاه مردم درباره معلولیت چه باید کرد؟

 به نظر من خود معلولین باید با وجود تمام مشکلات در جامعه حضور یابند تا دیده شوند چرا که عدم آگاهی و جهل افراد درباره هر موضوعی دیدگاه اشتباه درباره آن موضوع را در پی دارد و معلولین عزیز هم باید به این نکته توجه کنند که هر سلامی رنگ ترحم ندارد و کمی با دید مثبت به مسائل بنگرند.

 - از مریم چه انتظاری داری؟

صبر  و ایمان بیشتر، از مریم انتظار دارم که اینقد پای مشکلاتش بایستد که بتواند ثابت کند که هست.

 نشکنه نیفته چون و چرا نیاره. چرا که همه انسان ها گاهی در گذر روزگار کم می آورند ،خسته می شوند و من هم مثل همه.

 - بزرگترین و کوچکترین آرزوی مریم؟

 بزرگترین آرزم اینه که بتوانم زمانی مترجم شوم و به سازمان ملل بروم و در آنجا مشکلات بین المللی معلولین را مطرح کنم چون زمانی من بعنوان نماینده معلولین فرهنگی یونسکو در سال 76 از استان آذربایجان غربی معرفی شده بودم که از 7 کشور آسیایی برای دیدن من و طرح مشکلات معلولین آمده بودند .کوچکترین آرزوم اینه که بتوانم خودم رو به آرامش درونی برسانم .

 - چه چیزی در زندگی شما را وادار به ادامه فعالیت می کند؟

همین آرزوهایی که دارم.

 - تا حالا شده به خدا گلایه کنید؟

 نه برای اینکه من خودم از خدا هر آنچه که مصلحتم بوده را خواستم .

- تا حالا شده خسته و ناامید بشید؟خسته شدید به مریم چی گفتید؟

خسته شدم اما نا امید نشدم.گفتم یه لحظه با خدا باش آروم میشی بعد که آروم شدی دوباره شروع کن.

 - با شنیدن این کلمات اولین چیزی رو که به ذهنت می رسد به ما بگو:

  - پله ؟

 بزرگترین مشکل من

 -  پل عابرپیاده؟

 خیلی به دردم نمی خورد.

 - مترو؟

  نداریم

 - تاکسی؟

  مناسب معلول نداریم

 - کوه؟

  رویای منه

 - خدا؟

  دوست من

  - دویدن؟

محاله یعنی اصلا به دهنم خطور نکرده

 - دوست؟

 همه دوست من هستن.

 - معلولیت؟

 برام مفهومی نداره

 - مریم میرزاپور؟

 ای کاش کسی باشه که بیشتر از اینی که اینجا نشسته باشه.

 - ویلچر؟

 هیچ حسی در قبالش ندارم الا اینکه نقش پاهای من رو داره.

 - تا حالا شده آرزو کنید جای کس دیگه ای باشید؟ اگه اشکال نداره میشه بگید کی؟

بله میخواستم جای رئیس جمهور باشم و در مجلس مطرح کنم که چرا معلولین نماینده خاص قشر خودشان رو ندارند تا از حوق آنان دفاع کنند و مشکلات آنان را به گوش مسئولین برساند.

 - و سخن آخر؟

 موفقیت امید عشق اگر عشق باشد موفقیت و امید هم به دنبالش می آید.امیدوارم روزی برسد که دیدگاه مردم درباره معلولین بعنوان یک فرد بیمار وناتوان از انجام هرگونه فعالیت و محتاج به کمک تغییر کند.اللهم عجل لولیک الفرج

AWT IMAGE


- شعری که گفتید را برایمان می خوانید؟


دوست دارم غنچه باشم بشکفم خاری نباشم

باربردار دوشی باشم و باری نباشم

دوست دارم آب باشم تشنه را سیراب سازم

چون حبابی مانده در مرداب بی عاری نباشم

دوست دارم همچو باران بر کویر جان ببارم

یا که چون اشک شادی بر روی یاران ببارم

دوست دارم نور باشم از سیاهی دور باشم

درطلوع صبحگاهان روی گلزاران ببارم.


و یه بیت: خدایا با که گویم کیستم من، توان خواهم و عاجز نیستم من


منبع: اروم نیوز

نشانی مطلب در وبگاه شمعدانی | پایگاه اینترنتی معلولان ایران:
http://shamdani.com/find-1.83.3525.fa.html
برگشت به اصل مطلب