خِش خِشِ برگـان به زیرِ پایِ تو همچو آهنـگِ تٓرآنـگـــیـــزت بخیر
هم فدایِ آن جــوابٓـت از سٓـــلام از دهــــــانِ گل شکـرریــزت بخیر
جُـفتِ چٓـشمانٓت پیـالِه پُـر زِ مِـــی این غــزل از جامِ مِی ریزت بخیر پروردگارا بابت هر شبی که بی شکر سر به بالین گذاشتم؛ بابت هر صبحی که بی سلام به تو آغاز کردم؛ بابت لحظات شادی که به یادت نبودم؛ بابت هر گره که به دست تو باز شد و من به شانس نسبتش دادم؛ بابت هر گره که به دستم کور شد و مقصر را تو دانستم؛ مــــــــــــــرا ببخــــــــــــــــــــــــش.....
خــــــــدایا؛ عزتی بالاتر از ان نیست من بنده ی تو باشم، و فخر و مباهاتی بالاتر از این نیست که تو پروردگار من هستی؛ دوستت دارم ،مرا نیز آنگونه قرار ده که خود دوست میداری؛!!!! همرازم ؛ تاخدا هست..... کسی تنهانیست.... من اگر گم شده ام..... تو اگر خسته شدی.... درپس پرده ی اشک من وتو..... مأمن گرم خداست.... او همین جاست.... کنار من وتو.... سال ها منتظراست؛ تابه سویش بدویم ازسرشوق... صدایش بزنیم ازسر عجز... وبفهمیم که او مونس واقعی خلوت ماست....
سعادتمند باشید
نشانی مطلب در وبگاه شمعدانی | پایگاه اینترنتی معلولان ایران: http://shamdani.com/find-1.148.8303.fa.html برگشت به اصل مطلب